در مطلب قبلی اقتصاد دیجیتال را توضیح دادیم، از دشواریهای محاسبه آن گفتیم و به نواقص روش مرسوم تولید ناخالص داخلی اشاره کردیم. حال در ادامه تلاش میکنیم که به اهمیت محاسبه حجم واقعی اقتصاد دیجیتال بپردازیم.
مخارج مصرفکننده – که مبنای محاسبه تولید ناخالص داخلی است- را میتوان با کمک حسابها و صندوق پول شرکتها محاسبه کرد؛ این مخارج در صورتهای مالی شرکتها به عنوان درآمد قید میشود. در مقابل، مازاد رفاه مصرف کننده به طور مستقیم قابل مشاهده نیست و این یکی از دلایلی است که برای اندازهگیری حجم اقتصاد از آن استفاده نشده است.
انقلاب دیجیتال
انقلاب دیجیتال نه تنها چالشهای اندازهگیری حجم اقتصاد را به وجود آورده بلکه ابزارهای اندازهگیری جدیدی را نیز معرفی کرده است. در پژوهشهای مجله اقتصادی هاروارد، از تکنیکهای نظرسنجی دیجیتال برای انجام آزمایشهای گسترده به منظور بررسی خرید و انتخابهای آنلاین استفاده شده تا ترجیحات هزارن نفر از مشتریان ارزیابی شود. این نتایج به ما امکان میدهد تا مازاد رفاه مصرف کننده را برای انواع زیادی از کالاها، از جمله کالاهای رایگان که در آمار تولید ناخالص داخلی از قلم افتادهاند، تخمین بزنیم. فرایند کار به این صورت است که از شرکت کنندگان خواسته میشود تا انتخاب کنند. در بعضی موارد، ما از آنها میخواهیم تا بین کالاهای مختلف انتخاب کنند (برای مثال، «آیا میخواهید به مدت یک ماه به ویکیپدیا یا فیسبوک دسترسی نداشته باشید؟». در برخی موارد دیگر، آنها بین دسترسی به کالای دیجیتال یا کنار گذاشتن آن در ازای پرداخت غرامت پولی انتخاب میکنند («آیا میخواهید ۱۰ دلار دریافت کنید و در ازای آن برای یک ماه به ویکی پدیا دسترسی نداشته باشید؟». برای اینکه مطمئن شویم افراد ترجیحات واقعی خود را انتخاب کردهاند، آزمایشهایی را انجام میدهیم که شرکتکنندگان باید قبل از دریافت جبران خسارت، از این خدمات استفاده نکنند.
مازاد رفاه کاربران از فیسبوک
در اینجا مثالی از چگونگی عملکرد این مثال آورده شده است. برای اندازهگیری مازاد رفاه مصرف کننده که توسط فیسبوک ایجاد شده، نمونهای از بسترهایی که کاربران آمریکایی استفاده میکنند را به کار بردهایم و به آنها مبالغ مختلفی پیشنهاد دادیم تا برای یک ماه به آنها دسترسی نداشته باشند. برای اعتبارسنجی پاسخها، برخی از شرکت کنندگان بطور تصادفی انتخاب شدند تا مبالغ را دریافت کنند و از سرویس مورد نظر برای یک ماه استفاده نکنند. به طور موقت آنها را به عنوان دوستان فیسبوکی اضافه کردیم – البته با اجازه آنها – تا تأیید کنیم که برای آن ماه وارد سیستم نشدهاند.
حدود ۲۰درصد از کاربران موافقت كردند که در ازای پرداخت تنها یک دلار از خدمات مورد نظر استفاده نكنند. همچنین حدود ۲۰درصد کاربران نیز در ازای پرداختهای کمتر از یک هزار دلار قانع نشدند تا از دسترسی به این امکانات دست بکشند. میانگین مبالغی که برای جبران غرامت استفاده نکردن از فیسبوک به مدت یک ماه به دست آمد معادل ۴۸ دلار بود. بر اساس بررسیها و تحقیقی که ما انجام دادیم، تخمین زده میشود که مصرف کنندگان ایالات متحده از زمان آغاز به کار فیسبوک در سال ۲۰۰۴، معادل ۲۳۱ میلیارد دلار ارزش از آن به دست آوردهاند.
مازاد رفاه فیسبوک برای کاربران اروپایی
ما یک مطالعه مشابه در اروپا نیز انجام دادیم که مشخص شد شرکت کنندگان درمقابل جبران خسارتهای لازم برای دسترسی نداشتن به فیسبوک برای یک ماه حدود ۹۷ یورو درخواست کردند. همچنین مشخص شد که کاربران با تعداد فالوورهای بیشتر، ارزش بالاتری برای فیسبوک قائل هستند، این موضوع از آن حکایت دارد که اثرات شبکهسازی عاملی اصلی در ارزیابی ارزش فیسبوک است. افرادی که از اینستاگرام و یوتیوب هم استفاده میکنند، ارزش کمتری برای فیسبوک قائل هستند که نشان دهنده آن است که به عنوان جایگزینهای فیسبوک قلمداد میشوند. به طور متوسط، زنان نسبت به مردان برای فیسبوک ارزش بیشتری قائلند و افراد مسن آن را بیشتر از افراد جوان ارزشگذاری میکنند – شاید به این دلیل که کاربران قدیمیتر با احتمال کمتری به سمت شبکههای اجتماعی جایگزین (مانند اسنپچت و اینستاگرام) میل پیدا میکنند.
پاسخ به یک ابهام در ارتباط با اقتصاد دیجیتال
ممکن است کسی تصور کند که ارزش تولید شده توسط فیسبوک از طریق درآمد تبلیغاتی آن در تولید ناخالص داخلی محاسبه میشود. با این حال، برآوردهای ما نشان میدهد که این پلتفرم در ایالات متحده سالانه حدود ۵۰۰ دلار مازاد رفاه مصرف کننده برای هر کدام از کاربران ایجاد میکند که این عدد برای کاربران اروپا بسیار بیشتر است. در مقابل، متوسط درآمد سالانه هر کاربر برای فیسبوک تنها حدود ۱۴۰ دلار در ایالات متحده و ۴۴ دلار در اروپا است. به عبارت دیگر، فیسبوک یکی از پیشرفتهترین بسترهای تبلیغاتی را اداره میکند، اما درآمد تبلیغاتی آن تنها بخشی از کل مازاد تولید شده رفاه مصرف کننده را نشان میدهد. این نتایج، مهر تاییدی بر تحقیقات مایکل اسپنس از دانشکده استرن نیویورک و بروس اوون از دانشگاه استنفورد است که نشان میدهد همیشه درآمد تبلیغاتی و مازاد رفاه مصرف کننده همبسته نیستند؛ مردم میتوانند از مطالبی مانند ویکی پدیا یا ایمیل ارزش به دست بیاورند که درآمد تبلیغاتی زیادی هم ایجاد نمیکنند. بنابراین استفاده از درآمدهای تبلیغاتی به عنوان جایگزینی برای مازاد رفاه مصرف کننده، کار اشتباهی است.
این موضوع، داستانی مشابه کالاهای دیجیتالی است که از حق عضویت کاربران و اشتراکها درآمد کسب می کنند. به عنوان مثال، کاربران سالانه بین ۱۲۰ تا ۲۴۰ دلار برای خدمات پخش فیلم در شرکتهایی مانند Netflix ، Hulu و HBO پرداخت میکنند. با این حال، بررسیهای ما نشان میدهد که مازاد رفاه مصرف کننده حاصل از این خدمات بین پنج تا ۱۰ برابر آنچه کاربران حاضرند برای دسترسی به آنها پردازند، است.
مهمترین دستهبندی کالاهای دیجیتال
تأثیر مازاد رفاه مصرف کننده هنگامی که به دستهبندی کالاهای دیجیتال نگاه میکنید قویتر است. ما مطالعاتی را برای اندازهگیری آن برای محبوبترین دستهها در ایالات متحده انجام دادیم که مشخص شد که «جستجو» با ارزشترین دسته است (با ارزش متوسط بیش از ۱۷هزار دلار در سال) و به دنبال آن ایمیل و نقشهها قرار میگیرند. این دستهها جایگزینهای آفلاین قابل مقایسه ندارند و بسیاری از افراد آنها را برای کار و زندگی روزمره ضروری میدانند. وقتی از شرکت کنندگان سؤال کردیم که برای دست کشیدن از کل دسته کالاهای دیجیتال، چقدر به آنها پرداخت کنیم، متوجه شدیم که این مبلغ از حاصل جمع مبالغ ارزش تکی برنامهها و بسترهای آنلاین بیشتر است. این امر منطقی است، زیرا کالاهای یک گروه اغلب جایگزین یکدیگر هستند.
به دست آوردن اعداد درست اقتصاد دیجیتال
در هنگام به دست آوردن سهم اقتصادی واقعی کالاهای دیجیتال، مشخص شد که ارزش مازاد مصرف کننده فقط یک کالای دیجیتالی – فیسبوک- در تولید ناخالص داخلی، به طور متوسط ۰٫۱۱ درصد در سال به رشد تولید ناخالص داخلی ایالات متحده بین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۷ افزوده است. در این دوره، تولید ناخالص داخلی به طور متوسط ۱٫۸۳درصد در سال افزایش یافته است. بدیهی است که تولید ناخالص داخلی طی آن زمان، به طور قابل ملاحظهای کمتر از حد واقعی خود تخمین زده شده است.
با همکاری با اقتصاددانهای کانادایی اروین دویورت، فلیکس اگگرز و کوین فاکس از دانشگاه بریتیش کلمبیا، ما روشی برای اندازهگیری مزایای مرتبط با اقتصاد دیجیتال تهیه کردیم. تولید ناخالص داخلیB معیار جایگزینی است که چارچوب تولید ناخالص داخلی مرسوم را با کمی کردن سهم مازاد رفاه مصرف کننده از کالاهای رایگان، مشخص میکند. سیاستگذاران، مدیران و اقتصاددانان میتوانند این سهم را با استفاده از روش نسبتاً ارزانی که قبلاً توضیح دادیم تخمین بزنند: یعنی انجام نظرسنجیها در مقیاس بزرگ که از پاسخ دهندگان سؤال میکنند مبلغی که حاضرند دریافت کنند تا از یک کالای معین برای یک دوره زمانی خاص و پس از آن استفاده نکنند، چقدر است. سپس با اجرای مطالعات در مقیاس کوچکتر با مشوقهای پولی واقعی، این نتایج را تأیید کنند. با کمی جمعآوری دادههای اضافی، تغییرات در تولید ناخالص داخلی B میتواند به طور مرتب تخمین زده شود و در کنار به روزرسانیهای تولید ناخالص داخلی معمولی به صورت سه ماهه یا سالانه منتشر شود.
ساخت داشبوردی برای رفاه مشتری
شاخصهای کلان اقتصادی را میتوان دقیقاً اندازهگیری کرد اما آنها فقط بخشی از واقعیت را بیان میکنند. معیارهای بهزیستی و رفاه تصویری واقعی از مصرف کنندگان ارائه میدهند، اما این معیارها دادههای ذهنیتری دارند. با در نظر گرفتن مجموعه اقدامات، از جمله شاخص تولید ناخالص داخلیB، سیاستگذاران، نهادهای ناظر و سرمایهگذاران میتوانند پایه و اساس بهتری برای تصمیمگیری ایجاد کنند.

محدودیتهای روش تولید ناخالص داخلیB
روش ما دو محدودیت مهم دارد. در مرحله اول، برآوردهای تولید ناخالص داخلیB هنوز به دور از جامعیت است و به اندازه روش تولید ناخالص داخلی مرسوم دقیق نیست. لازم است تا ما کالاهای بیشتری را بررسی کنیم و آزمایشهای ترجیحات آنلاین بیشتری را برای هر یک از کالاها انجام دهیم تا ارزیابی دقیقتری از سهم کامل کالاهای رایگان در اقتصاد را محاسبه کنیم.
محدودیت دوم؛ همانند روش تولید ناخالص داخلی مرسوم، ارزیابی ما برخی از عوامل خارجی منفی مرتبط با کالا و خدمات، از جمله بسترهای آنلاین را در برنمیگیرد. مطالعات متعددی نشان میدهد که رسانههای اجتماعی میتوانند منجر به رفتارهای اعتیادآور شوند و اینکه استفاده از اینترنت و تلفنهای هوشمند ممکن است تأثیر منفی بر خوشبختی و سلامت روان افراد داشته باشد. برخی دیگر ادعا كردهاند كه بعضی از کالاهای دیجیتال به انسجام اجتماعی یا گفتمان سیاسی آسیب میرسانند یا هزینههایی را در قالب نقض حریم خصوصی به مصرف کنندگان تحمیل میکنند. در حال حاضر، شاخص تولید ناخالص داخلیB تنها مزایا و هزینههای شخصی مرتبط با کالاها را در نظر میگیرد و نه هزینهها و مزایای اجتماعی، همانطور که توسط شرکت کنندگان در آزمایشهای ترجیحات آنلاین، این موضوع (شاید ناقص)ارزیابی شده است.
نتیجهگیری
برای پاسخ دادن به سوالاتی مانند چگونگی اعمال قانون و مقررات برای حوزه تکنولوژی، میزان یارانهای که باید برای زیرساختهای دیجیتال در نظر گرفته شود و حتی اینکه کدام دسته از ابزارهای دیجیتالی جدید، منجر به خلق ارزش برای کارآفرینان میشود، بسته به درک درست از مزایای واقعی به دست آمده از اقتصاد دیجیتال است. روشی که معرفی شد میتواند به ما کمک کند تا مزایای به دست آمده از این کالاهای مرسوم –از غلات صبحانه گرفته تا سفر با جت- را کمی سازی کنیم. حتی با کمی جاهطلبی میتوان به تخمینهای دقیقتری از مزایای مرتبط با تغییر در کالاهای غیراقتصادی و عمومی همانند کیفیت هوا، مراقبتهای بهداشتی و زیرساختها دست یافت. در نهایت، همانطور که دولتها، مدیران و محققان در سراسر جهان این رویکرد را اتخاذ میکنند، ارزیابیهای ما در مورد اینکه کالاهای دیجیتال و غیردیجیتال چقدر بر رفاه ما تاثیر میگذارند، بهبود مییابد و با سنجش بهتر، مدیریت بهتری به دست میآید.
منبع: مجله اقتصادی هاروارد